مرثیه تاریخ
صدای شیهه اسبان و چکاچک شمشیرها از پس تاریخ به گوش میرسد و غم و اندوهی جانکاه به فراخنای زمان بر پیشانی کاروان عشق نشسته است.
کربلا ترجیع بند جغرافیای عشق است و ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام عشق، سالهاست که طنینی افکنده بر گستره این تاریخ دارد. و تو ای رفیق نگاهت را تیزتر کن تا در پس این حماسه بزرگ، اسطوره عشق را، اسطوره جوانمردی را، اسطوره شجاعت را، اسطوره وفاداری را، اسطوره تسلیم و صبر را و اسطوره تمام خوبیها و مهربانیها را بتوانی دید.
تا بدانی یک تاریخ چه را و چه مرثیهای را به سوک نشستهاند و به کدامین مصیبت تمامی تاریخ را سیاه پوش کردهاند و دل به کدامین درد ریش ساختهاند. تا بدانی که امام عشق را چه دیوانی در برابر و کدام عاشقان در کنار بودهاند. تا بدانی خورشید عشق سر به کدامین نیزه غروب میکند و چگونه در مشرق قلوب همیشه تاریخ طلوع.
اللهم اجعل محیای محیا محمد وآل محمد و مماتی ممات محمد وآل محمد